جدول جو
جدول جو

معنی کرچ کرک - جستجوی لغت در جدول جو

کرچ کرک
مرغ کرچی که دارای جوجه است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرچ کرچ
تصویر کرچ کرچ
قطعه قطعه، تکه تکه، قاش قاش، برای مثال به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم / به سان خربزۀ نرم دل خموشم من (سیفی بدیعی - لغتنامه - کرچ کرچ)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ کَ)
قطعه قطعه. کرج کرج. قاش قاش. تکه تکه. (فرهنگ فارسی معین) :
به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم
بسان خربزۀ نرم دل خموشم من.
سیفی بدیعی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ کَ رَ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ رَ)
نام پرنده ای است دم دراز که در کناره های آب نشیند و دم جنباند و به عربی صعوه خوانند. (برهان) (آنندراج). کرکما. دم جنبانک. (فرهنگ فارسی معین) :
خجسته را بجز از خردما ندارد گوش
بنفشه را بجز از کرکرک نداردپاس.
منوچهری.
رجوع به صعوه، دم جنبانک و کرکما شود، عکه را هم گفته اند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به عکه شود، بعضی کرک را گویند که سلوی و بلدرچین باشد. (برهان) (آنندراج). کراک. (جهانگیری). رجوع به بلدرچین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرچ کرچ
تصویر کرچ کرچ
قطعه قطعه تکه تکه: (به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلو یم بسان خربزه نرم دل خموشم من) (سیفی بدیعی)
فرهنگ لغت هوشیار
مرغ کرچ
فرهنگ گویش مازندرانی
استخوان جناغ سینه ی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
مرغ کرچ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خرم آباد واقع در شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
برآمدگی دامنه ی کوه، کوه پر صخره و پرتگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
کلون درهای قدیمی چوبی که در میان دو لنگه ی در جهت قفل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
انگشت کوچک دست
فرهنگ گویش مازندرانی
سبز قبا که نوعی پرنده است، نوعی مار قرمز رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع پرتاسی در حوزه ی لفور واقع در سوادکوه، صدای خنده، صدایی که از کشیدن قلیان ایجاد شود، صدای مار
فرهنگ گویش مازندرانی
ترد و شکننده
دیکشنری اردو به فارسی